کد مطلب:53829 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:470

آرمانها و اهداف عالیه حکومت از دیدگاه کل نگر















مباحث مستقلی از نهج البلاغه مختص ترسیم اهداف و آرمانهای عالیه و كلی تشكیل حكومت و دولت است. به عنوان مثال امام(ع) در یكی از سخنان خویش، ضمن تضرع با خداوند، عرض می كند: «اللهم اِنّك تعلم اَنّه لم یكن الذی كان مِنّا منافسةً فی سلطان و لَاالتِماس شیء ٍ من فضول الحُطام و لكن لنَرُدَّ المَعالم مِن دینك و نُظهِر الاِصلاح فی بلادك، فیأمن المظلومون مِنْ عبادك و تقامُ المعطَّلةُ مِن حدودك[1] .

؛ بارالها! تو آگاهی كه هدف ما از قیام، عشق به قدرت و دستیابی به فزونی متاع دنیا نیست و تنها بدان منظور است كه نشانه های دین تو را به جایی كه بود، بازگردانیم و اصلاح را در شهرهای تو ظاهر سازیم، تا بندگان ستمدیده ات در امان باشند و حدود ضایع گشته تو اقامه شود». آنچه حاكمان فاسد از ریاست و حكومت می خواهند، اشباع غریزه تفوق طلبی، سلطه جویی، كامیابی و لذت پرستی است، در حالی كه این اهداف در نظر انسانهای وارسته و رجال ربانی بی ارزش بوده و جهان با تمام محتوای مادی اش در پیش آنان بی اعتبار است. با لحاظ مضمون كلی این بیان و سایر دیدگاههای حضرت، اهداف عالیه حكومت را می توان چنین دسته بندی نمود: 1ـ احیای دین و حاكم ساختن شعائر و احكام و قوانین الهی و فراهم نمودن زمینه های دینداری؛ 2ـ برچیدن آثار فتنه و فساد و مستقر ساختن صلاح و پاكی و صلح و صمیمیت و طرد عناصر فاسد و مفسد؛ 3ـ حمایت از بندگان مظلوم و محروم، كه رمق جانشان توسط خداوندان زر و زور و تزویر پایمال و كاهیده شده است؛ 4ـ اقامه حدود الهی كه بر اثر توطئه و لجام گسیختگی حكام ستم پیشه و بی اعتقاد به تعطیل كشیده شده است. امام علی(ع) در خطبه چهلم كه بعد از جنگ صفین و خطاب به خوارج ایراد شده، به مباحث مهمی در باره حكومت و ضرورت آن و از جمله هفت وظیفه حاكم عادل الهی اشاره می كند[2] ، كه به سهولت می توان آرمانهای حكومت را در این هفت تكلیف ملاحظه نمود. امام(ع) نخست از مغالطه خوارج، با شعار «لا حكم الا لله» پرده بر می دارد و می فرماید: سخن حقی است كه معنی باطلی از آن اراده شده است. سپس به ضرورت تشكیل حكومت می پردازد و برای اثبات این مدعا چند دلیل روشن را در عباراتی كوتاه و پرمعنا بیان می فرماید. به بیان ایشان، مردم نیازمند امیری هستند؛ نیكوكار یا بدكار، و اگر توفیق پیروی از حاكم نیكوكاری نصیبشان نشود، وجود امیر فاجر از نبود حكومت بهتر است. سپس به فواید و بركات حكومت اشاره می كند، كه بعضی جنبه معنوی دارد و بعضی جنبه مادی؛ نخست: در سایه حكومت او، مؤمن به كار خویش ادامه می دهد؛ یعنی راه خود را به سوی «قرب الی الله» می پیماید (یَعملُ فی إِمَرتِهِ المؤمن). دوم: كافر نیز در حكومت او از مواهب مادی بهره مند می شود و به زندگی دنیوی خود ادامه می دهد (و یستمتع فیها الكافر)[3] سوم: خداوند به مردم فرصت می دهد در دوران حكومت او زندگی طبیعی خود را تا پایان ـ در سلامت نسبی ـ طی كنند (و یُبَلِّغُ اللهُ فیها الاجَلَ). چهارم: به وسیله او اموال بیت المال جمع آوری می گردد، تا هزینه های دفاعی و عمرانی و انتظامی فراهم شود (و یُجْمَعُ به الفیء ُ). پنجم: به كمك او با دشمنان مبارزه می شود (و یقاتلُ به العدوُّ). ششم: به وسیله او جاده ها امن می گردد (و تأمَنُ بِهُ السُّبُلُ). هفتم: حق ضعیفان به كمك او از زورمندان گرفته می شود (و یُؤْخَذُ به للضعیف من القویِّ). در سایه انجام این وظایف هفتگانه توسط حكومت، نیكوكاران در رفاه و از دست بدكاران در امان می باشند[4] (حتی یستریحَ بَرٌّ و یُسْتراحَ من فاجِرٍ). از این بیان می توان برخی از آرمانهای حكومت را چنین برشمارد: 1ـ بسترسازی و تمهید حیات مادی و معنوی مؤمنان. 2ـ تأمین حقوق شهروندان و در امان بودن غیر مؤمنان و تأمین حیات مادی ایشان. 3ـ تأمین امنیت و استیفای حقوق مردم به ویژه مظلومان. 4ـ به سامان نمودن نظام اقتصادی جهت اداره صحیح و توانمند جامعه و كشور. امام(ع) در عهدنامه مالك اشتر، اصول و ضوابط و اهداف عالیه حكومت را مشخص كرده است. این عهدنامه، منشوری برای آرمانها و مقاصد حكومت علوی است. امام در شرح وظایف مالك در استانداری مصر، چنین بیانی دارند: «جبایَةَ خَراجِها و جِهادَ عدّوها و استصلاحَ اهلها و عمارةَ بِلادها[5] ؛ جمع آوری خراج مصر، جهاد با دشمنان آن، اصلاح اهل آن و عمران و آباد نمودن مصر». بنابراین مالك اشتر، به عنوان والی و حاكم مصر، نباید برای خود عنوان و قدرتی كسب كند، یا به دنبال سود و بهره مادی باشد، بلكه باید اداره امور كشور را به عهده گیرد و مالیات بستاند و با دشمنان مردم مبارزه كند و ملت را در مقابل دشمنانشان مصونیت بخشد و آنها را به صلاح مادی و معنوی نزدیك كند و شهرها و حیطه حكومت را آباد كند؛ یعنی انسانها را بسازد، سرزمین را آباد كند و اخلاق و ارزشهای معنوی را ارتقا دهد. با استناد به این فرمان[6] می توان بخشی از آرمانهای اساسی حكومت را: انتظام اقتصادی جامعه، تأمین امنیت، توجه به رشد و اصلاح و تربیت و بالندگی افراد، آبادانی مملكت و تأمین رفاه عمومی دانست. امام علی(ع) در مبحث جمع آوری مالیات و اخذ خراج، در عهدنامه مالك، تأكید بسیاری بر اهتمام حكومت به تولید و عمران دارد. دیدگاههای ایشان در مورد اهمیت عمران، این فرض را كه «ابن خلدون» مباحث خود را در مورد عمران و آبادانی از امام(ع) به عاریت گرفته باشد، تقویت می كند. امام(ع) می فرماید: «ای مالك! به عمران زمین بیشتر بیندیش تا به خراج. باید بدانی خراج جز به عمران حاصل نمی شود و هر كه بی عمران، به خراج كمر بندد، بلاد را ویران می كند و مردم را به نابودی می كشاند و خود دیری نمی پاید كه از پای در می آید[7]









    1. نهج البلاغه فیض الاسلام، خ131، ص406 ـ 407.
    2. همان، خ40، ص 125.
    3. برخی جمله «یعمل فی امرته المؤمن و یستمتع فیها الكافر. ..» را به گونه نادر دیگری ترجمه كرده اند: گرچه ممكن است این مدیر صالح یا ناصالح باشد. اگر این مدیر صالح بود، افراد صالح و مؤمن مسؤولیتهای اداره كشور را بر عهده خواهند گرفت و اگر مدیر ناصالح و فاجر بود، وسیله بهره گیری كفار خواهد شد، تا خداوند عمر این حاكم را به سر آورد. ر.ك: اكبر هاشمی رفسنجانی، مجموعه مقالات اصول و شیوه های حكومت در نهج البلاغه، ص40، تهران، بنیاد نهج البلاغه، 1368.
    4. ناصر مكارم شیرازی، پیام امام امیرالمؤمنین(ع)، ج دوم، ص430 ـ 444، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1379.
    5. نهج البلاغه، نامه 53، بند 1، ص991.
    6. محمدتقی جعفری، حكمت اصول سیاسی اسلام، اطلاعات، 18/ 2/ 79، ش21903؛ ابوالقاسم خزعلی، مجموعه مقالات اصول و شیوه های حكومت اسلامی، ص79 ـ 91؛ محمد فاضل لنكرانی، آیین كشورداری از دیدگاه امام علی(ع)، ص58 ـ 60، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ سوم، 1370.
    7. نهج البلاغه، نامه 53، بند 47، ص1013.